از بی کران تو می ترسم , ای دوست ! موج نوازشی
عشق حضرت خداوند بی کران گشته است . و عارف حقیقی , در اینراه بی پایان , از کم عشق ورزی نسبت بهعشق حضرت توحید , در قلب خود نگران و ترس خواهد داشت .
هم چنین نوازش معبود و معشوق ِ توحیدی خواسته ی عارف گشته است , حتّی نوازش با درد های ِ عشق یزدانی و به پیشوازموج خروشان امتحانات و بلایای حضرت توحید بایست رفت . وبه این امواج ِ از جانب حضرت توحید را , عشق خواهد ورزید و احساس آرامش خواهد داشت!
تهی بود و نسیمی
سیاهی بود و ستاره ای
هستی بود و زمزمه ای
لب بود و نیایشی
" من " بود و " تو " یی :
نماز و محرابی
آری , نماز جلوه گاه عشق ورزیدن و مناجات کردن ِ بر آمده از قلب , با محبوب توحیدی خواهد بود .و حضرت الله جلّ جلاله , نیایش های خالص را خواهد شنید . و لحظات مناجات و نماز ,مهم ترین ِ زمان ها گشته است .
شبنم ها بر جا بود
درها باز , چشم تماشا باز, چشم تماشا تر , و خدا در
هر. آیا بود ؟
در اینجا سهراب سپهری ( عارف حقیقی ) در جستجوی خدا , سؤال می پرسد و به شک فرو خواهد رفت . اماواقعیت این خواهد بود :
در لحظه های مناجات ِ قلبی با حضرت خداوند, خداوند در عالَم غیب , عشق خالص ما را خواهد پذیرفت و حتی با بندگان عارف خویش ,مُعاشقه خواهد کرد .
خورشیدی در هر مشت : بام نگه بالا بود
.
ناپیدا , پیدا بود
" او " آنجا , آنجا بود
چشم خورشید بین به حتم , حضرت توحید را خواهد یافت . هر چند که با حواسّ ظاهربین ما , پروردگاراعظم ناپیدا ترین ِ وجود ها گشته است .
پرتومحرابی ، می تابی. من هیچم: پیچك خوابی. بر نرده
اندوه تو می پیچم.
تاریكی پروازی، رویای بی آغازی ، بی موجی ، بی رنگی ،
دریای هم آهنگی!
آری , حضرت توحید همواره پرتو افشانی خواهد داشت و غم هایهجران او , عارف حقیقی را به مسیر عشق ِ حضرت توحید خواهد کشید.
باید در تاریکی ها و در شرایط محیط ناامیدی , پرواز کرد . و اگر در این مسیر دشوار ِ عشق الهی ثابت قدمگردی , به دریای بی کران عشق و رحمت الهی خواهی رسید .
بادآمد ، در بگشا، اندوه خدا آورد
.
در خاکی , صبح آمد , سیب طلا , از باغ طلا آورد
آری, غم ِ هجران حضرت توحید را بایست به پیشواز رفت . زیرا که این غمِ عشق , عارف و عاشق حقیقی را به وصال ربّانی خواهدرسید . و در عالَم اخروی به پاداش الهی خواهد رسید .
این لاله هوش , از ساقه بچین . پرپر شد , بشود. چشم خدا
تر شد , بشود .
و خدا از تو نه بالاتر . نی , تنها تر , تنها تر .
بایست به حضرت خداوند عشق ورزید و به مادّیات اعتنا نکرد وفناء فی عشق الله را در قلب خویشتن بایست پرورش داد .
آری , اگر در راه عشق حضرت یزدان , فنا خواهی گشت , آنگاه قلب حضرت توحید را فتح خواهی کرد .
همچنین خداوند عشق ورزیدن ما را خواهد پسندید و چشم انتظار عشق حقیقی ما در خلوتوتنهائی خویشتن خواهد بود .
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی , همت کن
و بگو ماهی ها , حوضشان بی آب است .
آری , عشق به ماسوا الله را به عنوان جلوه گاه عشق الهی ,بایست در قلب خویشتن پرورش داد . و تمام موجودات کائنات را باید با دیده ی یاریدادن و عشق حقیقی خواهی نِگریست . و این امر معنوی , طبع و همّت والا طلب خواهد کرد .
باغ می رفت به سر وقت ِ چنار .
من به سروقت خدا می رفتم .
عارف حقیقی تمام موجودات جهان را تنها , وسیله ای برای عشقورزیدن و وصال حضرت معبود یعنی الله خواهد دانست
باید دوید تا ته بودن .
باید به بوی خاک فنا رفت .
باید به ملتقای درخت و خدا رسید .
عارف حقیقی از وجود خویشتن خواهد گذشت و عشق ورزیدن بهمخلوقات ِ حضرت توحید را نشانه و آیینه یعشق الهی خواهد پنداشت .
باید نشست
نزدیک انبساط
جایی میان بی خودی و کشف .
عارف حقیقی باید در دل ِ غفلت لحظه های حیات خویشتن , بهدنبال کشف ِ غیوب حضرت توحید , عشق ورزی خواهد داشت . و فناء فی الله را که همانوصال حضرت توحید گشته است را مُنتهایخواسته های خویشتن خواهد داشت .
چشم
هوش محزون نباتی را خواهد دید.
پیچکی دور ِ تماشای خدا خواهد پیچید.
راز , سر خواهد رفت .
ریشه ی زهد زمان خواهد پوسید .
سر راه ظلمات
لبه ی صحبت آب
برق خواهد زد .
باطن آینه خواهد فهمید .
هرگاه به محیط طبیعت ِ آفریده ی خداوند اقدس و سپس به حضرتیزدان عاشق خواهد گشت , ناگهان در ظلمات هجران الهی , به دور از ریاکاری و زهد دروغین , با امر حضرتربّ , به راز عشق حضرت توحید پی خواهدبرُد و حضرت یزدان , قلب او را که مهم ترین بخش وجودی انسان گشته است را همچونآیینه , روشن خواهد کرد .
خانه دوست کجاست ؟
.
نرسیده به درخت ,
کوچه باغی است که از خواب خدا سبز تر است
آری , بایست تمام لحظات حیات دنیوی را به کنکاش و جُستنمعشوق غیب یعنی حضرت خداوند سِپری کرد . و آفریدگان حضرت یزدان را با قلب عاشق وعمق نگر , سرشار ِ از مسیر وصال حضرتتوحید بایست دانِست .
وسبزی و معنویت روح حضرت توحید را در تمام موجودات مخلوق ِ الهی را عاشقانه ,بایست یافت .
آری , عارف حضرت توحید , سهراب سپهری سُروده است :
تمام ما , رؤیای خدا را در ذهن و قلب می پرورانیم .
اما عشق به مخلوقات خدا و طبیعت , " معنوی " تر و " سبز " تراز رویای خدا را در ذهن خویشتن , پروراندن است . و بدون عشق ورزی قلبی به مخلوقاتخداوند , به عشق و وصال حضرت توحید نخواهیم رسید .
و در آن عشق به اندازه پر های صداقت آبی است
آری قلب و نیّت صادق , بال پروازی پاک به سوی حریم نیلی وسراسر آرامش ِحضرت توحید خواهد بود .
پشت دریاها شهری است
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است
.
قایقی باید ساخت
آری , عارف حقیقی توحید , عشق حضرت الله جلّ جلاله را در این دنیا انتظار خواهدکشید و به خواست قلب الهی در عالَم اخروی , آن جلوه ی عشق را خواهد نِگریست .
آری , بایست غفلت را کنار گذاشت و در عالَم اُخروی با توشهای که در مسیر ِ سهل ِ ممتنع دنیای مادّی , مهیّا خواهی کرد , به آرمانشهر پنهان حضرت خداوند خواهی رسید .
نتیجه :
سهراب سپهری , عاشق و عارف حضرت خداوند گشته است . و با عاطفه ی شعر عرفانی خویشتن, مخاطب را به معرفت طبیعت شناسی خواهد کشید . و مخاطب عرفانی سهراب سپهری , ازاین عشق سرشار به مسیر عشق ِ حضرت توحید خواهد شکفت . همچنین , کشف لحظات عرفانتوحیدی با تصاویر شعری ماندگار سهراب سپهری , مخاطب را به سفرقلبی ِ سبز و عاشقانهی الهی خواهد کشید .
منبع :
هشت کتاب و اشعار ترجمه شده سهراب سپهری __ انتشارات :بهزاد __ 1389
نویسنده : سید محمد حسین شرافت مولا
نظامی گنجوی و مدح پیامبر اکرم(ص)
حضرت ,عشق , ,ِ ,توحید ,خدا ,حضرت توحید ,عارف حقیقی ,سهراب سپهری ,گشته است ,بود و ,حضرت توحید خواهد ,حضرت توحید بایست
درباره این سایت